|
متن پاسخ:
نقل قول
|
8خود و ناخود
وَ فِی اَلْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ. `وَ فِی أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ [1].
بحث در اطراف این مطلب بود كه در اخلاق اسلامی یك موضوع است كه می توان آن را پایه و محور همه تعلیمات اخلاقی اسلامی قرار داد و تا آنجا كه ما تفحص كرده ایم، در مآثر اسلامی روی هیچ موضوعی به عنوان پایه و محور به اندازه این موضوع تكیه نشده است و آن اصل كرامت نفس است. در شب گذشته از آیات و روایات به قدر كافی برای شما خواندم. عرض شد در اسلام به كرامت و عزت نفس، به محترم شمردن نفس بسیار اهمیت داده می شود، آنهم با كلمه «نفس» مثل: اَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِیَّةٍ [2]یا: مَنْ كَرُمَت عَلَیْهِ نَفْسُهُ هانَتْ عَلَیْهِ شَهَواتُهُ [3]كه كلام امیرالمؤمنین علی علیه السلام است: آن كه در خود احساس كرامت و بزرگواری بكند، در جان خود احساس بزرگواری بكند، مخالفت با شهوات حیوانی برای او آسان است. نقطه مقابل، حدیثی است از امام هادی (سلام اللّه علیه) ، می فرماید: مَنْ هانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 574
فَلاتَأْمَنْ شَرَّهُ [4]اگر كسی خودش در نزد خودش خوار بشود، اگر كسی احساس بزرگواری را در خودش از دست بدهد، یعنی خود را به عنوان یك موجود بزرگوار حس نكند- و به تعبیری امروزی نزدیك به این تعبیر- كسی كه در روح خودش احساس شخصیت اخلاقی و معنوی نكند، از شر او بترس، از شر او ایمن مباش.
برحسب كلام امیرالمؤمنین اگر كسی در روح خود احساس شرافت و بزرگواری بكند، برای او شهوترانی و دنبال هوای نفس رفتن كار منفوری است و نرفتنش كاری آسان [و برحسب كلام امام هادی علیه السلام ] برعكس، آن كسی كه این احساس در او نیست و در خود احساس نمی كند كه من كسی هستم، شخصیتی هستم، شرافتی دارم، بزرگواری ای دارم، آن كسی كه این احساس را باخت همه چیز را باخته است، فلا تَأْمَنْ شَرَّهُ.
[1] - . ذاریات/20 و 21
[2] - . غرر الحكم و درر الكلم، فصل دوم، ص 124، حدیث 202
[3] - . نهج البلاغه، حكمت 441، ص 1293
[4] - . تحف العقول با ترجمه، ص 512، حدیث 14
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
http://mortezamotahari.com
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
آگاهیهای انسان
انسان هم خود آگاه است و هم جهان آگاه، و دوست می دارد از خود و از جهان آگاه تر گردد. تكامل و پیشرفت و سعادت او در گرو این دو آگاهی است.
از این دو آگاهی كدام از نظر اهمیّت در درجه ی اوّل است و كدام در درجه ی دوّم؟ داوری در این موضوع، چندان ساده نیست. برخی بیشتر به خود آگاهی بها می دهند و برخی به جهان آگاهی. احتمالا یكی از وجوه اختلاف طرز تفكّر شرقی و طرز تفكّر غربی در نوع پاسخی است كه به این پرسش می دهند، همچنانكه یكی از وجوه تفاوتهای علم و ایمان در این است كه علم وسیله ی جهان آگاهی و ایمان سرمایه ی خود آگاهی است.
البتّه علم سعی دارد انسان را همان گونه كه به جهان آگاهی می رساند به خود آگاهی نیز برساند. علم النّفس ها چنین وظیفه ای بر عهده دارند. امّا خود آگاهیهایی كه علم می دهد مرده و بیجان است، شوری در دلها نمی افكند و نیروهای خفته ی انسان را بیدار نمی كند، بر خلاف خود آگاهیهایی كه از ناحیه ی دین و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 304
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
ریشه ارزش
اینجا مسئله دیگری طرح می شود: بشر كه این امور را می خواهد و به آنها علاقه دارد، پس ناچار برای آنها یك ارزشی قائل است. ارزش همین است كه ما در اصطلاح خودمان می گوییم: قیمت، بها.
حالا ارزش از كجا پیدا می شود و چرا یك چیز ارزش دارد؟ اگر چیزی به هر نوعی مفید باشد و منظوری را تأمین كند و كمالی برای یك درجه از درجات وجود انسان و یك قوّه از قوّه های انسان باشد، و از طرف دیگر رایگان نباشد یعنی به سادگی در دسترس او نباشد و قابل انحصار هم باشد، اینجا ارزش پیدا می شود. هوا ارزش ندارد، چرا؟ زیرا اولاً رایگان است، یعنی به اندازه ای كه همه از آن استفاده كنند وجود دارد، و ثانیا قابل مالكیت و انحصار نیست. ولی در مورد زمین [چنین نیست ] ؛ عده ای زمینها را به خود اختصاص می دهند و دیگران را محروم می كنند، و از اینجا ارزش به وجود می آید.
امور معنوی هم به همین دلیل ارزش پیدا می كند. و فرض این است كه به همان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج22، ص: 833
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
اگر ما از ناملايمات به تنگ مى آييم براى آن است كه ناملايمات را بى حاصل و بى معنا مى دانيم، در حالى كه به واسطه شدائد،
استعدادهاى بالقوه آدمى شكوفا مى شود و او از تباه شدن و نابودى نجات مى يابد. به تعبير استاد مطهرى (مجموعه آثار، ج 1، ص 178):
آدمى بايد مشقتها تحمل كند و سختى ها بكشد تا هستىِ لايقِ خود را بيابد. خدا براى تربيت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشريعى و
تكوينى دارد و در هر برنامه، شدائد و سختىها را گنجانيده است. در برنامه تشريعى، عبادات را فرض كرده و در برنامه تكوينى، مصائب را
در سر راه بشر قرار داده است. روزه، حج، جهاد، انفاق، نماز، شدائدى است كه با تكليف ايجاد گرديده و صبر و استقامت در انجام آنها،
موجب تكميل نفوس و پرورش استعدادهاى عالى انسانى است. گرسنگى، ترس، تلفات مالى و جانى، شدائدى است كه در تكوين پديده
آورده شده است و به طور قهرى انسان را دربر مى گيرد
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
هر مکتب اجتماعى معمولاً درباره علل انحراف و انحطاط و هم چنین علل تعالى و ترقى خود اظهار نظر مىکند و طرز اظهار نظر یک مکتب درباره این مطلب زاییده این است که با چه دیدى نسبت به ترقى و انحطاط یا انحراف و استقامت یک جامعه مىنگرند.
مثلا اگر کسى ترقى جامعه را فقط در پیشرفت مسائل اقتصادى و انحراف آن را در گرو شکست مادى و اقتصادى بداند یک جور ترقى و انحراف را مىنگرد، و اگر کسى انحراف و ترقى را در پیشرفت و تکامل مسائل اعتقادى و اخلاقى بداند به گونهاى دیگر آن مفاهیم را تفسیر مىکند. [شهید مطهری،ده گفتار، ص 144 ـ 152]
----
وى در ادامه مىگوید:
عدهاى از غربىها به اسلام حمله مىکنند و علت انحراف و انحطاط مسلمین را خود اسلام مىدانند، ولى از بحثهاى آینده روشن مىشود که اسلام هیچگونه مسولیتى در انحراف مسلمین ندارد، بلکه مسلمین از تعالیم اجتماعى اسلام منحرف شده و به تبع آن به انحطاط کشیده شدند، هم چنان که پیشرفت کشورهاى مسیحى از نظر مادى و اقتصادى بر حقانیت مسیحیت دلالت نمىکند.
ایشان یکى از عوامل انحطاط مسلمین در عصر حاضر را نابودى و یا تحریف معارف دینى دانسته و معتقد است که توحید، نبوت، ولایت و امامت تحریف شده، مفاهیم ارزشى چون صبر، زهد، تقوا، توکل و... مسخ شده و تا وقتى که این مفاهیم، چهره حقیقى خود را بر روى مسلمین باز نکنند، آنها ترقى نخواهند کرد.
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
عیبهای جسمی و روانی
آیا انسان سالم و انسان معیوب هم داریم ؟ امروز ثابت شده است که تکبر ، واقعا بیماری است ، واقعا اختلال روحی و روانی است ، ولی آیا میشود یک دارو برای تکبر در داروخانه پیدا کرد ؟ آیا میشود انسان یک قرص بخورد و تکبرش از بین برود و تبدیل به یک انسان متواضع شود ؟ . حتی گاهی بیماری جسمی از راه روانی معالجه میشود ، همچنانکه گاهی بیماری روانی از راه جسم معالجه میشود . مثلا یک بیماری ، واقعا جسمی است ولی با یک سلسله تلقینها و تقویتهای روحی که اینهم خودش داستانی دارد و یک مسأله عجیبی است معالجه میشود . این مطلب جزء دلایل قاطع بر این است که واقعا انسان ، موجودی است مرکب از تن و روان ، و روان انسان از تن استقلال دارد و یک تابع مطلق از تن نیست ، همچنان که تن ، تابع مطلق از روان نیست ، این دو در یکدیگر اثر دارند . به قول حکما : بدن در روان اثر میگذارد و روان در بدن ، قرآن این اصل را پذیرفته است ، میفرماید : " « فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا »"در دل و روحشان بیماری است ، "قلب " در قرآن یعنی همان روح و روان انسان . درباره قرآن میفرماید : " « و ننزل من القران ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین »" ما قرآن را برای شفا و رحمت ، برای مؤمنین فرستادیم . قرآن ، شفای مؤمنین است .
امیرالمؤمنین میفرماید : " از جمله بلایا و شداید فقر است " « و از فقر بدتر ، مریضی بدن است و از بیماری تن بدتر و شدیدتر ، بیماری دل و قلب انسان است .
یکی از برنامههای قرآن ، ساختن انسان سالم است و ماقبل ازآنکه بخواهیم توقع این را داشته باشیم که انسان کامل باشیم یا به انسان کامل نزدیک باشیم ، باید خود را از این نظر که اساسا انسان سالم یا انسان معیوب هستیم ، به خوبی بشناسیم .
انسان کامل -شهید مطهری
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
بخشی از کتابعدل الهیشهید مطهری صفحه 156 :
***سختی و گرفتاری ها هم تربیت کننده فرد و هم بیدار کننده ملت هاست. سختی، بیدار سازنده و هوشیار کننده ی انسان های خفته و تحریک کننده ی عزم ها و اراده هاست. شدائد هم چون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند ، هرچه بیش تر با روان آدمی تماس گیرد او را مصمم تر و فعال تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی مقاومت کند و بطور خدا گاه یا ناخدا گاه آماده مقابله با آن گردد.
سختی هم چون کیمیا، خاصیت قلب ماهیت کردن دارد ، جان و روان آدمی را عوض می کند.
اکسیر حیات دو چیز است: عشق و دیگری بلاء
این دو ، نبوغ می آفرینند و از مواد افسرده و بی فروغ ، گوهرهایی تابناک و درخشان به وجود می آورند.
همه عمر تلخی کشیده است سعدی.................که نامش برآمد به شیرین زبانی***
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
معنویات انسان
در عین اینکه درباره حقیقت و ماهیت انسان چنین اختلاف نظر بزرگی وجود دارد ، درباره یک مسئله دیگر اگر چه با این مسئله وابستگی دارد هیچگونه اختلاف نظری نیست و آن این است که یک سلسله امور وجود دارند که در عین اینکه از جنس ماده و مادیات نیستند و میشود نام آنها را معنویات گذاشت به انسان ، ارزش و شخصیت میدهند . انسان بودن انسان به این امور است ، یعنی اگر این معانی را از انسان بگیرند ، با حیوان هیچ فرقی نمیکند ، به عبارت دیگر انسانیت انسان به ساختمان جسمانی او نیست که هر کسی که یک سرو دو گوش داشت و پهن ناخن و مستوی القامه بود و حرف زد ، انسان است ، حال هر که و هر چه میخواهد باشد ، نه ، اینطور نیست .
آدم بودن به یک سلسله صفات و اخلاق و معانی است که انسان به موجب آنها انسان است و ارزش و شخصیت پیدا میکند .گاهی یک ارزش از ارزشهای بشری رشد سرطان مانندی میکند ، بطوریکه ارزشهای دیگر را در خود محو میکند مثلا چنانکه عرض کردیم زهد و تقوی یک ارزش است ، یکی از معیارهای انسانیت است ولی گاهی میبینید یک فرد یا یک جامعه آنچنان به زهد گرایش پیدا میکند و در زهد محو میشود که همه چیز برای او میشود " زهد " ، مثل انسانی میشود که فقط یک عضوش مثلا بینیاش رشد کند و عضوهای دیگر از رشد باز مانند .
(خلاصه صفحات 177-171)انسان کامل شهید مطهری
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
بقیه
[1] - پیرامون انقلاب اسلامی ، مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا ، ص 85 .
[2] - مقبوله عمر بن حنظله : « من كان منكم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فلیرضوا به حكما فانی قد جعلته علیكم حاكما، فاذا حكم بحكمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحكم الله و علینا رد و الراد علینا كالراد علی الله و هو علی حد الشرك بالله» . (محمد بن حسن حر عاملی ، وسائل الشیعه ج 18، ص 98)
[3] - اسلام و مقتضیات زمان ، مرتضی مطهری ، ج 1، ص 175 .
[4] - جهت آگاهی و مطالعه بیشتر ر.ک : 1. کتاب اندیشه سیاسی آیت الله مطهری ، نجف لک زایی ، قم : بوستان کتاب ؛ 2 . امامت و رهبری، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1366 ؛ 3 . پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1374 ؛ 4 . پیرامون انقلاب اسلامی، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا ؛ 5 . مدیریت و رهبری در اسلام، مرتضی مطهری ، مجموعه آثار، ج 3 ؛ 6 . مردمسالاری دینی از دیدگاه شهید مطهری ، احمد حیدری ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 ؛ 7. رهبری در فرهنگ اسلامی از دیدگاه شهید مطهری ، سید صمصام الدین قوامی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 ؛ 8 . ماهیت حكومت اسلامی ، سید جواد ورعی ، فصلنامه حکومت اسلامی ، ش 31 .
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
ولایت فقیه از منظر شهید مطهری :
از دیدگاه شهید مطهری در عصر غیبت نیز فقیهان واجد شرایط از سوی امام معصوم به ولایت نصب شده و نایبان آنان بشمار میروند . مردم مصادیق «فقیه جامع شرایط» را شناسایی كرده و از میان آنان یك نفر را انتخاب میكنند؛ بدین ترتیب آموزههای دینی با نیاز روز جامعه در تعیین سرنوشت خود همنشین شده و نظامی با هویت و اصالت دینی و برخاسته از خواست و اراده مردم مؤمن شكل میگیرد. چنانکه در تفسیر فرمان امام به نخست وزیر دولت موقت كه مرقوم فرموده بودند: «به موجب حق شرعی (ولایت فقیه) و به موجب رأی اعتمادی كه از طرف اكثریت قاطع ملت به من ابراز شده، رییس دولت را تعیین میكنم»، مینویسند: «ولایت فقیه، یك ولایت ایدئولوژیكی است و اساساً فقیه را خود مردم انتخاب میكنند و این امر عین دموكراسی است. اگر انتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقیهی فقیه بعد از خود را تعیین میكرد، جا داشت كه بگوییم این امر خلاف دموكراسی است.»
همچنین مسأله نظارت كه شهید مطهری پیرامون وظایف ولی فقیه بیان كرده اند، باآنچه امروزه تحت عنوان « نظارت فقیه» توسط برخی از افراد یا جریانات سیاسی مطرح می شود، تفاوت اساسی دارد. امروزه معمولاً كلمه « نظارت »را در مقابل « ولایت » به كار می برند ؛ در حالی كه شهید مطهری با حفظ مساله ولایت ، این نكته را روشن می كند كه ولی فقیه مانند رییس جمهور یانخست وزیر رییس دولت نیست ؛ بلكه به عنوان یك ایدیولوگ از بالا جریانات را هدایت و كنترل می كند و بر آنها نظارت دارد : «ولایت فقیه به این معنا نیست كه فقیه خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حكومت كند .نقش فقیه دریك كشور اسلامی ؛ یعنی ، كشوری كه در آن مردم ، اسلام را به عنوان یك ایدیولوژی پذیرفته و به آن ملتزم و متعهد هستند، نقش یك ایدیولوگ است ، نه نقش یك حاكم . وظیفه ایدیولوگ این است كه بر اجرای درست و صحیح ایدیولوژی نظارت داشته باشد . او صلاحیت مجری قانون و كسی را كه می خواهد رییس دولت بشود و كارها را در كادر ایدیولوژی اسلام به انجام برساند، مورد نظارت و بررسی قرار دهد». سپس به فرمان حضرت امام ومبنی بر نخست وزیری بازرگان اشاره می نماید.که به خوبی مبین اعمال ولایت از سوی حضرت امام (ره) می باشد .[1]
در یک جمع بندی می توان پیرامون دیدگاه شهید مطهری درباره ولایت فقیه به موارد ذیل اشاره نمود :
1) استاد مطهری بر خلاف سکولارها، مدافع نظریه دو ساحتی بودن دین اسلام است؛ به این معنا كه اسلام حیات بشری را تنها به خود انسان واگذار نكرده است ، بلكه در مسائل دنیوی از جمله بحث حكومت خود طرح و نظریه دارد.
2) با تفحص در آثار استاد این نكته به دست می آید كه ایشان به اثبات ولایت فقیه از طریق ضرورت عقلی تصریح می كند و با تمسک به روایات به اثبات ولایت فقیه می پردازد . ایشان در بررسی روایت مقبوله عمر بن حنظله[2] می نویسد : « امام می آید نایب عام معیّن می كند و می گوید : انظروا الی من روی ... آن كسی كه حدیث ما را روایت كرده باشد و دقیق باشد در حلال و حرام ما، عادل باشد، درستكار باشد، قد جعلته علیكم حاكما من او را بر شما حاكم قرار دادم . »[3]
3 )از منظر استاد مطهری ولایت فقیه ، ولایت یك فقیه عدل و متخصص و حامی حقوق مردم است كه دارای شرایط مختلفی است ، اما این ولایت به معنای حاكمیت مستقیم و مباشر و به دست گرفتن زمام امور اجرایی نیست ، بلكه نوعی نظارت عالی و به تعبیری ولایی است كه بر همه امور اساسی از جمله نصب روسای سه قوه نظارت و اشراف دارد.
4 ) استاد به الهی بودن حكومت و ولایت فقیه معتقد است و مخالف نظریه وكالت انكاری حكومت در اسلام است ، اما به حقوق طبیعی و فطری مردم از جمله حق انتخاب حكومت و حاكم معتقد است .
5) استاد مطهری میان نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه و دموکراسی ناسازگاری نمی بیند.
6) استاد قائل به اختیارات وسیع ولی فقیه و حكومت اسلامی برای اداره بهینه امور كشور است. [4]
[1] - پیرامون انقلاب اسلامی ، مرتضی مطهری ، انتشارات صدرا ، ص 85 .
[2] - مقبوله عمر بن حنظله : « من كان منكم قد روی حدیثنا و نظر فی حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فلیرضوا به حكما فانی قد جعلته علیكم حاكما، فاذا حكم بحكمنا فلم یقبل منه فانما استخف بحكم الله و علینا رد و الراد علینا كالراد علی الله و هو علی حد الشرك بالله» . (محمد بن حسن حر عاملی ، وسائل الشیعه ج 18، ص 98)
[3] - اسلام و مقتضیات زمان ، مرتضی مطهری ، ج 1، ص 175 .
[4] - جهت آگاهی و مطالعه بیشتر ر.ک : 1. کتاب اندیشه سیاسی آیت الله مطهری ، نجف لک زایی ، قم : بوستان کتاب ؛ 2 . امامت و رهبری، مرتضی مطهری ، تهران : انتشارات صدرا، 1366 ؛ 3 . پیرامون جمهوری اسلامی، مرتضی مطه
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
انسان چگونه شکرگزار حق تعالی باشد؟
شکر یعنی به کار بردن نعمت حق در مسیری که خدای متعال آن نعمت را برای آن آفریده است، گفتن«الهی شکر» خبر از شکری است، نه خود شکر، مثل اینکه «استغفرالله ربی و اتوب الیه» صیغه توبه است، نه خود توبه....
اسلام از دیدگاه شهید مطهری
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
«امدادهای غیبی خداوند، تأثیر شگرفی در زندگی انسانها دارد. در قرآن کریم و روایات معصومین(ع) این موضوع به تأکید مطرح شده، به گونهای که دیگر نمیتوان گفت امدادهای غیبی در زندگی انسانها یک استثناست و تنها در موارد نادری نمایان میشود، بلکه یکی از سنتهای الهی است که مؤمن میتواند در سختیهای زندگی به آن دل ببندد و امید نجات داشته باشد.»
کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر
علم وایمان
علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی ، علم ابزار می سازد و ایمان مقصد . علم سرعت می دهد و ایمان جهت ، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن ، علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد ، علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون ، علم جهان را جهان آدمی می کند و ایمان روان را روان آدمیت می سازد. هم علم به انسان نیرو می دهد ، هم ایمان ؛ اما علم نیروی منفصل می دهد و ایمان نیروی متصل . علم زیبایی هست و ایمان هم زیبایی ، علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح ، علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس ، هم علم به انسان امنیت می بخشد و هم ایمان ؛ علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی.
نقل از کتاب « انسان و ایمان »
سپاس
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
علم وایمان
علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی ، علم ابزار می سازد و ایمان مقصد . علم سرعت می دهد و ایمان جهت ، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن ، علم می نمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد ، علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون ، علم جهان را جهان آدمی می کند و ایمان روان را روان آدمیت می سازد. هم علم به انسان نیرو می دهد ، هم ایمان ؛ اما علم نیروی منفصل می دهد و ایمان نیروی متصل . علم زیبایی هست و ایمان هم زیبایی ، علم زیبایی عقل است و ایمان زیبایی روح ، علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس ، هم علم به انسان امنیت می بخشد و هم ایمان ؛ علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی.
نقل از کتاب « انسان و ایمان »
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
«آن چیزى که مبنا و اساس حق آزادى و لزوم رعایت و احترام آن مىگردد میل و هوا و اراده فرد نیست، بلکه استعدادى است که آفرینش براى سیر مدارج ترقى و تکامل به وى داده است. اراده بشر تا آنجا محترم است که با استعدادهاى عالى و مقدسى که در نهاد بشر است هماهنگ باشد و او را در مسیر ترقى و تعالى بکشاند، اما آنجا که بشر را به سوى فنا و نیستى سوق مىدهد و استعدادهاى نهانى را به هدر مىدهد احترامى نمىتواند داشته باشد.» (مجموعه آثار،ج۱۹،ص۶۴۵)
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|
|
متن پاسخ:
نقل قول
|
(( انسانی که بیداری خدایی پیدا می کند، ارزشهای متعالی انسانی برایش به صورت هدف در می آیند، از این که طرفدار یک فرد به عنوان یک فرد و یا دشمن یک شخص به عنوان یک شخص بشود آزاد می شود. او دیگر طرفدار عدل است نه عادل ، دشمن ظلم است نه ظالم. ))
نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر ص ٦٧
|
لینک مرتبط:
فایل مرتبط:
|
- - -
- - -
|
|